اومدم بعد از مدت طولانی
سلام مامانی . سلام عشقم. شرمنده روی ماهتم که چند وقته نتونستم وبلاگتو به روز کنم. اخه دانشگاهم شروع شده و تا لب تابو باز می کنم باید کارای دانشگاهمو انجام بدم. بازم شرمنده.
الان دیگه 5 ماهه شدی و همش می غلتی . اصلا نمی شه ازت غافل شد . تا غافل بشم یه کاری می کنی. چند روز پیش دیدم صدات درنمی اد . دیدم جعبه دستمالو خالی کردی و داری جعبه شو میخوری. کلا هر چی دم دستت بیاد میره تو حلقه مبارک. دستاتم که جای خود داره. 5 تا انگشتتو تا مچ می کنی دهنت. خلاصه که خیلی شیطون شدی. صبحا با لبخند از خواب بیدار میشی. خیلی ماه شدی . انقدر شیرینی که ادم می خواد بخورتت. من که همش می خورمت. نمیدونی چقدر خوشمزه ای. دستای کوچولوتو و کف پاهات از همه جا خوشمزه تره.
صبحا وقتی از خواب پا میشی با خودت بازی می کنی و دستتا می خوری وقتی حوصله ات سر بره حرف می زنی و جیغ میکشی که من بیدار شم و به دادت برسم. شبا خوب می خوابی. دیگه مردی شدی واسه خودت. راستی فرنی هم خیلی دوست داری و موقع خوردنش ملچ مولوچ می کنی .
ولی من چند روزه حال خوبی ندارم . اخه مرخصی زایمانم داره تموم میشه و باید بزارمت مهد. مجبورم چون کسی نیست نگهت داره. مادرجون از خداشه ولی راهش دوره. خیلی نگرانم مامانی . ولی می برمت مهد نزدیکه اداره که بتونم بیام بهت سر یزنم. مهد کودکی هم انتخاب کردم که دوربین داره و میشه از اداره ببینمت. الهی قربونت برم عشقم. فدات بشم پسرکم.
وقتی منو میبینی دستای کوچولوتو باز می کنی و میاری بالا یعنی که بفلم کن و من توی آغوشم می بوسمت و بوت می کنم. هنوزم بوی بهشت می دی. آه ای خدا لبریزم از عشق و سرشارم از زندگی. یه تیکه از بهشتو توی خونم دارم و به عشقش نفس می کشم. هزاران هزار بار شکرت می کنم که من مادر شدم و لیاقت مادر بودن پیدا کردم. خدایا خودت مواظبه پسرم باش.
پسر گلم تا من و بابایی رو داری بدون که نمی زاریم دست سرده روزگار و آقتاب گرمش صورتت و اذیت کنه . همیشه و همیشه.